جمعه 19 ارديبهشت 1393 |
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت که بچه هاشو سیر کنه ، گوشت بدن خود را میکند و میداد به بچه هاش میخوردند. زمستان تمام شد و کلاغ مرد! اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند: آخی خوب شد مرد ، راحت شدیم از این غذای تکراری...! بله این است روزگار تلخ زندگی ما...
منتظر نظرهای خوبتون هستم اگه خوشتون اومد کنید.
:: برچسبها: داستان, داستانک, داستان باحال, جالب, داستان کوتاه, داستان پند آموز, ,
نویسنده : Mohammad ali Rezaie
|